توسط Bluepetus
| سه شنبه بیست و نهم آبان ۱۴۰۳ | 20:2
سرم درد میکنه. نصف بیشتر روز درگیر کار همراه با فشارهای مضاعف، و مابقی از شدت سردرد کوفتم شد. ذهنم دائما از هر فکر میپره به فکر بعدی. ذهنم پر از جمله ها و نگرانی های نصفس. با وجود همه دپرس بودنم، ته دلم خوشحالم و شرمنده بابت هر وقتی که خودمو کم دیدم و میبینم. شدیدا متاسفم که نتونستم آدمی که واقعا هستم رو بروز بدم. لبخندهای فیک، از خودگذشتن های افراطی، ملاحظه های پر هزینه... آه خود عزیزم.
امیدوارم یه روز خودم و بدهکار عالم و آدم نبینم. یروز با تمام وجود باور میکنم که تقصیر من نبود.