احساسات و افکارم رو خیلی صریح تر ابراز میکنم.
توانایی و شجاعت بحث و دعوای لفظی رو بیشتر پیدا کردم.
اینها خوب هستن برای من. به مرور بهتر کنترلش میکنم.
امشب یه لحظه به زوج پولدار آشنا فکر میکردم که اگر پدرو مادرم فوت کرده بودن منو به سرپرستی میگرفتن و من پولدار میشدم.
بعد مهربونی پدرم به یادم اومد اونقدر که حتی خیانت و رسوایی های جزئیش هم نتونست اثر مهربونیش رو خنثی کنه.
خیلی دوستش دارم
گاهی خیلی ازش عصبانی میشم که دست به اقدامات نامناسبی زد
اما در کل جای خاصی واسم داره. جایی که با کس دیگه پر نمیشه.
و کسی به گرد پاش نمیرسه.
اخیرا انقدر بداخلاق هستم با الف که فکر میکنم دلش به چی خوشه؟ و حتی از بداخلاقی هام هم ناراحت میشم...
ابراز کردن خودم باعث میشه ازم انرژی بره.
و سودش هم اینه که شجاعت، اعتماد بنفس و رهایی بیشتری پیدا میکنم.