قسمتی واقعی و پنهان از من

  • صفحه اصلی
  • پروفایل
  • آرشیو
  • عناوین مطالب

عطف

توسط Bluepetus | جمعه بیست و سوم اردیبهشت ۱۴۰۱ | 11:7

امروز که قید غذا رو هم زدم. برا اینکه پدرم رو کمتر ببینم نشستم توی اتاق. حس میکنم به زودی قراره زندگی نکبت‌بارم از این هم بدتر بشه. یعنی اگه مامانم از پدرم جدا شه، یا ما خونه میمونیم و فقط مامانم میره یا با مامانم یجورایی آواره میشیم!

کاش فقط پدرم میرفت. اونه که همه چیز رو خراب کرده. این ۵ روز آینده آخرین فرصت برا درس خوندن هست. اگه پدر و مادرم جدا شدن که نمیرم یه شهر دیگه درس بخونم میمونم میرم سرکار. که اون مردک همچنان کیف کنه از زندگی.

مگه شرمنده نبود؟ وقتی خیانتش معلوم شد مگه خجالت نمبکشید و پشیمون نبود؟ الآن چرا انقدر راحت‌تره؟ چرا انقدر خشن‌تر و لجبازتر شده؟

این داستان مضخرف هرطور هم بشه آخرش تلخه.

شاید تنها چیزی که الآن لازم باشه یه خونه‌اس.

یه خونه که ما بدون پدرم باهم زندگی کنیم.

ازدواج پدیده مضخرفی نیس؟ آدم جوونیش رو سرمایه گذاری میکنه که تو پیری تنها و دل‌گرفته نباشه. آخرش از همه چیز عقب میمونه. نه جوونی داره نه دستاوردی نه همدمی...

مردی هم هست که خیانت نکنه؟

آقای الف تاحالا خیانت نکرده بهم اما خب ما که ازدواج نکردیم و اینکه شاید من نمیدونم.

خب یه فاتحه بخونیم برا زندگی خانوادگیم و بعد تظاهر کنم همه چیز خوبه انگار که پدرم انقدر عوضی‌بازی درنیاورده. انگار که مادرم اشتباهی نکرده و انگار خیلی انگیزه دارم برا زندگی.

مشخصات وب
از اینکه حرف دلم رو خوندی متشکرم . نظراتت واسم ارزشمند و زیبا هستن . روزگارت آباد♡
آرشیو وب
  • آبان ۱۴۰۴
  • مهر ۱۴۰۴
  • شهریور ۱۴۰۴
  • مرداد ۱۴۰۴
  • تیر ۱۴۰۴
  • خرداد ۱۴۰۴
  • اردیبهشت ۱۴۰۴
  • فروردین ۱۴۰۴
  • اسفند ۱۴۰۳
  • بهمن ۱۴۰۳
  • دی ۱۴۰۳
  • آذر ۱۴۰۳
  • آبان ۱۴۰۳
  • مهر ۱۴۰۳
  • شهریور ۱۴۰۳
  • مرداد ۱۴۰۳
  • تیر ۱۴۰۳
  • خرداد ۱۴۰۳
  • اردیبهشت ۱۴۰۳
  • فروردین ۱۴۰۳
  • اسفند ۱۴۰۲
  • بهمن ۱۴۰۲
  • دی ۱۴۰۲
  • آذر ۱۴۰۲
  • آبان ۱۴۰۲
  • مهر ۱۴۰۲
  • شهریور ۱۴۰۲
  • مرداد ۱۴۰۲
  • تیر ۱۴۰۲
  • خرداد ۱۴۰۲
  • اردیبهشت ۱۴۰۲
  • فروردین ۱۴۰۲
  • اسفند ۱۴۰۱
  • بهمن ۱۴۰۱
  • دی ۱۴۰۱
  • آذر ۱۴۰۱
  • آرشيو

B L O G F A . C O M

تمامی حقوق برای قسمتی واقعی و پنهان از من محفوظ است .