قسمتی واقعی و پنهان از من

  • صفحه اصلی
  • پروفایل
  • آرشیو
  • عناوین مطالب

پسا....

توسط Bluepetus | چهارشنبه سی و یکم فروردین ۱۴۰۱ | 18:39

ول کنم بذارم بابا هر غلطی خواست انجام بده. به درک. کاش یبار میرفت دیگه نمیومد یا کاش یبار میومد و برا همیشه خطر رفتنش از بین میرفت. اما شاید اونوقت که از بودنش مطمئن بودم ترسم میشد ترس از فوتش.

یکی مثل من انگار توی تاکستان داره قدم میزنه هر چقدر بخواد میتونه غصه برا خودش بچینه.

شبیه مادرم داد میزنم وقتی عصبیم. شبیه مادرم مسئولیت انتخاب‌هامو گردن نمیگیرم و روبطم با آقای الف شبیه خارستان داره میشه. هر چی بیشتر قدم بزنیم بیشتر زخمی میشیم.

البته اینا هم اغراق‌آمیز هستن. اونقدرا هم وضع بد نیس.

دارم تلاش میکنم. یجوری نتیجشو میبینم.

یوقتایی ادم اگه بتونه ریلکس کنه غرق نمیشه. مثل توی استخر که هر چقدر هم عمیق باشه ادم اگه بخوابه روی اب غرق نمیشه.

ریلکس شم و یادم بیاد اگه پدرم همه جوره عالی میبود چقدر فکر مردنش اذیتم میکرد. یا مادرم همین که هست با این نواقص چقدر خوبه که هست. بهتر شد. ریتم نفس‌هامو میگم. یکم غمگینم اونم درست میشه

مشخصات وب
از اینکه حرف دلم رو خوندی متشکرم . نظراتت واسم ارزشمند و زیبا هستن . روزگارت آباد♡
آرشیو وب
  • آبان ۱۴۰۴
  • مهر ۱۴۰۴
  • شهریور ۱۴۰۴
  • مرداد ۱۴۰۴
  • تیر ۱۴۰۴
  • خرداد ۱۴۰۴
  • اردیبهشت ۱۴۰۴
  • فروردین ۱۴۰۴
  • اسفند ۱۴۰۳
  • بهمن ۱۴۰۳
  • دی ۱۴۰۳
  • آذر ۱۴۰۳
  • آبان ۱۴۰۳
  • مهر ۱۴۰۳
  • شهریور ۱۴۰۳
  • مرداد ۱۴۰۳
  • تیر ۱۴۰۳
  • خرداد ۱۴۰۳
  • اردیبهشت ۱۴۰۳
  • فروردین ۱۴۰۳
  • اسفند ۱۴۰۲
  • بهمن ۱۴۰۲
  • دی ۱۴۰۲
  • آذر ۱۴۰۲
  • آبان ۱۴۰۲
  • مهر ۱۴۰۲
  • شهریور ۱۴۰۲
  • مرداد ۱۴۰۲
  • تیر ۱۴۰۲
  • خرداد ۱۴۰۲
  • اردیبهشت ۱۴۰۲
  • فروردین ۱۴۰۲
  • اسفند ۱۴۰۱
  • بهمن ۱۴۰۱
  • دی ۱۴۰۱
  • آذر ۱۴۰۱
  • آرشيو

B L O G F A . C O M

تمامی حقوق برای قسمتی واقعی و پنهان از من محفوظ است .