رابطه مادر و پدرم آزاردهندهاس گاهی. باهم لجبازی میکنن. شناخت بیشترشون باعث نشده بیشتر باهم کنار بیان. شاید هم شده البته بهرحال تنشهای بین آدمها صفر که نمیشه... مسئله حساسیتم درمورد دعواهای پدر و مادرم رو میخوام بررسی کنم. زیاد دخالت میکم و زیاد رنجیده میشم.
یکم گاهی خجالت میکشم از سنم فکر میکنم خیلی عقب دارم میوفتم باید سریع ازدواج کنم سریع شاغل شم سریع برم... از اینکه شبیه یه فرزندم واسه خانوادم خجالت میکشم.
درمورد آقای الف... فهمیدم که حتی اگه حسم عشق یا عادت یا وابستگی باشه میتونه به چیزهای دیگه تغییر پیدا کنه. واسه همینه که مراقبت لازمه اما اون کسی که باید مورد مراقبتم قرار بگیره خودمم. اگه به خودم توجه داشته باشم، مشکلات کمتری به وجود میاد و ب
میتونم رابطم رو با دیگران تا حدی تنظیم کنم.
امشب زیادی خستم. حرف برا گفتن زیاده