توسط Bluepetus
| دوشنبه یکم فروردین ۱۴۰۱ | 17:53
امشب رو قرار نیست جایی برم. چی از قشنگتر؟ عیددیدنی رفتنم به اختیار خودمه. من که دلم نمیخواد خالهی عوضی مادرم رو ببینم و نگران رابطه پنهانی پدرم و اون آدم باشم. هر چی شد، شد.
چقدر خوشحالکنندهاس که اونجا نخواهم بود. اگه یه روز ازدواج کردم و شوهرم خیانت کرد، با آدمهایی تو این قضیه نقش داشتن چه کنم؟ خیلی سخته. گاهی از ترس این چیزا با خودم میگم قید ازدواجو بزنم. مثلا مادر و مادربزرگم چه لذتی میبرن از ازدواجی که دارن؟ تا میبینم سختی و دعوا و تنهاییه.
پدر و پدربزرگم ولی نمیذارن بهشون بد بگذره، تهش میرن پیش آدمای دیگه...
شاید یه روز ازدواج کردم ولی. الآن که حتی موقعیتشو هم ندارم.
این روز زیبا، تنها تو خونه! بهبه...
درس میخونم اگه خیلی خوب پیش رفت ورزش هم میکنم.