قسمتی واقعی و پنهان از من

  • صفحه اصلی
  • پروفایل
  • آرشیو
  • عناوین مطالب

شدت ضعف

توسط Bluepetus | دوشنبه دوم اسفند ۱۴۰۰ | 18:28

بعضی وقتا حس میکنم زندگی داره باهام شوخی میکنه. زندگی به شدت رقت‌انگیز داره پیش میره و همش که نه ولی بخش بیشترش بخاطر پدرمه. چرا انقدر کارهای عجیب میکنه این مرد؟ چرا در مورد هیچچچچ مسئله‌ای نمیشه روش حساب کرد؟ چقدر دلم میشکنه از کاراش. من یه موجود احمق نیازمندم! دلم میخواد فقط مستقل شم شبیه یه آدمی که نه پدر داره مادر و نه اقوامی. خودم باشم و خودم اصلا. دیگه تحمل ندارم. نه من کلا از زندگی متنفرم. این احمقانس که هربار تا مشکلی پیش میاد همه چیز به چشمم بد میاد اما خب خستم، بدم میاد. اصلا اگه زندگی کسی شبیه من نباشه چطوریه؟

همه انقدر زندگی مضخرفی دارن؟

از خودم بدم میاد که نسبت به پدرم وابسته‌ام و از پدرم خیلی خیلی بدم میاد. جدیدا اقتدار لعنتیش رو بدست آورده و متکبر، خشن و ناامن بنظر میرسه. آی خدایا... آخه چرااااااااا

نمیشد یذره بهتر باشه؟ من یه موجود ضعیف احمقم.

مگه من از زندگی چی میخواستم؟ منصفانه نیست.

همون روزایی که خوشحال بودیم خدا دوباره بهمون بخشیدتش، اگه میرفت چی؟ باز هم زندگی رقت‌انگیز بود.

فکر میکنم اگه عروس شدم هم باز نگران رفتارهای غیرقابل پیش‌بینی پدرم باشم.

کاش بذاره یه ذره به فکر زندگی مضخرف خودم باشم. کاش یذره بذاده ذهنم برا خودم آزاد شه...

نمیذاره، نه؟

هی داستان درست میکنه. خب بسه به خودم بیام.

همش تقصیر خودمه که انقدر ضعیفم.

 

مشخصات وب
از اینکه حرف دلم رو خوندی متشکرم . نظراتت واسم ارزشمند و زیبا هستن . روزگارت آباد♡
آرشیو وب
  • آبان ۱۴۰۴
  • مهر ۱۴۰۴
  • شهریور ۱۴۰۴
  • مرداد ۱۴۰۴
  • تیر ۱۴۰۴
  • خرداد ۱۴۰۴
  • اردیبهشت ۱۴۰۴
  • فروردین ۱۴۰۴
  • اسفند ۱۴۰۳
  • بهمن ۱۴۰۳
  • دی ۱۴۰۳
  • آذر ۱۴۰۳
  • آبان ۱۴۰۳
  • مهر ۱۴۰۳
  • شهریور ۱۴۰۳
  • مرداد ۱۴۰۳
  • تیر ۱۴۰۳
  • خرداد ۱۴۰۳
  • اردیبهشت ۱۴۰۳
  • فروردین ۱۴۰۳
  • اسفند ۱۴۰۲
  • بهمن ۱۴۰۲
  • دی ۱۴۰۲
  • آذر ۱۴۰۲
  • آبان ۱۴۰۲
  • مهر ۱۴۰۲
  • شهریور ۱۴۰۲
  • مرداد ۱۴۰۲
  • تیر ۱۴۰۲
  • خرداد ۱۴۰۲
  • اردیبهشت ۱۴۰۲
  • فروردین ۱۴۰۲
  • اسفند ۱۴۰۱
  • بهمن ۱۴۰۱
  • دی ۱۴۰۱
  • آذر ۱۴۰۱
  • آرشيو

B L O G F A . C O M

تمامی حقوق برای قسمتی واقعی و پنهان از من محفوظ است .