کی میتونم باور کنم لایق پول درآوردنم؟ کی میتونم باور کنم میتونم کارهارو درست انجام میدم و انقدر شک نکنم؟ کی میتونم برم جلو بگم من برای این کار مناسبم و در یه سمت مشغول به کار شم؟ نترسم لطفا. طرحواره نقص و شرم دارم یعنی اگه جایی باشم و اتفاقی ن چندان خوبی بیوفته فکر میکنم تقصیر خودمه حتی اگه دلیلی پیدا نکنم باز وجود خودم رو عامل میدونم. به تواناییهام ایمان ندارم اغلب و نقاط ضعفم رو با بزرگنمایی میبینم. راهی که هست بنظرم اینه که به خودم ثابت کنم میتونم و لایقم. کمی بیشتر بصورت کارآموز کار میکنم و بعد از اون طی یک اقدام شجاعانه وارد یه شغل میشم. وقتی از خونه میام بیرون دردهای خونه واسم محو میشن چون جهان رو بزرگتر از اون خونه میبینم و آدمهای بیشتری میبینم و دیگه اونقدر احساس بیچارگی و تنهایی و طردشدگی نمیکنم. بیرون اومدن از خونه واسم معجزهاس. میخوام از خودم قدردانی کنم بخاطر اینکه انقدر شجاعم و انقدر برای سرپا موندنم تلاش میکنم. ،بخاطر اینکه دیگه نمیخوام عالیترین باشم، برا اینکه نقصهایی توی کارها رو میتونم قبول کنم. درک میکنم موقعیت سختیه واسم. از پسش برمیام. من به اندازه آسیبپذیریم قویم. و حتی به همون علت.
آرزوم چیه؟ وحشتآوره که نه بدونم چی دوست دارم نه آرزوی خاصی داشته باشم و نه مسیرخاصی واسه زندگیم در نظر داشته باشم. اما یه بخش طبیعی از زندگی میتونه باشه مخصوصا بعد از فروپاشی هرچیزی که تا الان بوده.
نسبت به آیندهام خوشبینم. دختر جذاب و تلاشگر و مهربونیم که به شدت درونگراست و بخشی از این درونگرایی انتخاب خودش هست. دلش نمیخواد کسی سر از کارش دربیاره. مهم نیس دنیا نخواد من رو ببینه. نیازی به دیده شدن توسط کل عالم ندارم. یه شاخه کوچیک از گل نرگس، چن تا دستور برای انجام کار، یه خسته نباشید و تشکر ساده از یه غریبه... همین قدر واسه من کافیه. نیاز نیس کل دنیا من رو ببینن و تحسین کنن. همین قدر پذیرش هم واسم کافیه...