قسمتی واقعی و پنهان از من

  • صفحه اصلی
  • پروفایل
  • آرشیو
  • عناوین مطالب

وقتی انتخابم دوریه

توسط Bluepetus | جمعه سوم دی ۱۴۰۰ | 11:11

دارم وقت‌کشی میکنم خانواده صبحونشونو بخورن شاید بتونم جدا از اونها غذا بخورم.مامانم اومد اتاق گفت چرا تغییر کردی؟ مشکل خاصی داری؟ من دارم اذیت میشم با این وضع. من چن تا جواب سربالا دادم و فهمید نمیخوام صحبت کنم.

حس خوبی ندارم. دلم نمیخواد تحت فشار قرارم بده. روزهای سختی که با هزار سختی به روزهای کمتر سخت رسوندم، یجورایی نه تنها کنارم نبود بلکه تا حدی باعثش هم بود. وقتی ریلکس داشت زندگیش رو میکرد کمرم زیر بار اتفاق‌هایی که افتاده بود خم شده بود. حالا از چی حرف میزنه؟ منظورش اینه که چرا قربون صدقش نمیرم؟ چرا نمیخندونمش؟ چرا چی؟ 

مگه کی به درد دل من توجه داشت که الآن نگران دلم باشه؟

من به وضوح با اتفاقاتی که افتاد درهم شکستم. اونها که سبک زندگیشون رو تغییر ندادن. همچنان خطرهایی درست میکنن و با سر به استقبالش میرن. حداقل بذارن برا خودم این دور، خانواده تک نفره‌‌ای داشته باشم که خودم به خودم خیانت نکنم. خودم خودم رو نادیده نگیرم. خودم به خودم زور نگم و خودم خودم رو طرد نکنم.

قبلا خیلی میخواستم متوجهم باشن، خشمم رو ببینن حال بدم رو ببینن اما الآن دست برداشتم. یجورایی ازشون تا حدی قطع امید کردم. میتونن تغییر کنن ها. اما کار من نیس. ینفر که به زور سرپاس، ینفر که اشکش دم مشکشه و از جوونی هیچی نمیدونه.

نه کار این آدم نیس. این آدم وقتشه که هوای خودشو داشته باشه. این همه سال برا رابطه کوفتیشون کم تلاش کردم؟ کم بهشون گفتم بهم احترام بذارید و بهم محبت کنید؟ کم رفتارهای مسخرشون رو با شوخی زیرسوال بردم؟ بسه واقعا بسه.

من ناجیشون نیستم. من بچشونم. همین.

یه بچه چکار باید کنه؟ 

امیدوارم این دوری من رابطشونو بدتر نکنه فقط. البته به من چه؟ انگار بچه هستن. 

خدای من، امیدوارم من خیلی بهتر باشم. همسر بهتر، مادر بهتر، رفیق...

ای بابا یه تنهایی آروم داشتم حالا احساس گناه میکنم که محبت نمیکنم بهشون. یکی نیس بگه مگه تو چقدر محبت گرفتی ؟

اصلا محبت به چه دردم میخوره؟ با یه خانواده مدام در حال از هم پاشی؟

دینگ دینگ. حال دلم ابری شد باز. چرا این آدم انقدر روی من اثرگذاره؟

چرا وتی میگه از فلان دوستت خیلی خوشم نمیاد، بدون هیچ دلیلی، و من بعد از مدت‌ها شاهد فروپاشی رابطم با اون آدم هستم.

البته من تحمل دوریشون رو خیلی دارم. اونها تحمل دوریم رو کمتر دارن. البته پدرم... بنظر میاد بود و نبودم خیلی فرقی واسش نداره.

ولم کنید فقط...

دیگه هیچی ازتون نمیخوام نه محبت نه توجه نه بازسازی رابطه کوفتیتون. فقط ولم کنید!

مشخصات وب
از اینکه حرف دلم رو خوندی متشکرم . نظراتت واسم ارزشمند و زیبا هستن . روزگارت آباد♡
آرشیو وب
  • آبان ۱۴۰۴
  • مهر ۱۴۰۴
  • شهریور ۱۴۰۴
  • مرداد ۱۴۰۴
  • تیر ۱۴۰۴
  • خرداد ۱۴۰۴
  • اردیبهشت ۱۴۰۴
  • فروردین ۱۴۰۴
  • اسفند ۱۴۰۳
  • بهمن ۱۴۰۳
  • دی ۱۴۰۳
  • آذر ۱۴۰۳
  • آبان ۱۴۰۳
  • مهر ۱۴۰۳
  • شهریور ۱۴۰۳
  • مرداد ۱۴۰۳
  • تیر ۱۴۰۳
  • خرداد ۱۴۰۳
  • اردیبهشت ۱۴۰۳
  • فروردین ۱۴۰۳
  • اسفند ۱۴۰۲
  • بهمن ۱۴۰۲
  • دی ۱۴۰۲
  • آذر ۱۴۰۲
  • آبان ۱۴۰۲
  • مهر ۱۴۰۲
  • شهریور ۱۴۰۲
  • مرداد ۱۴۰۲
  • تیر ۱۴۰۲
  • خرداد ۱۴۰۲
  • اردیبهشت ۱۴۰۲
  • فروردین ۱۴۰۲
  • اسفند ۱۴۰۱
  • بهمن ۱۴۰۱
  • دی ۱۴۰۱
  • آذر ۱۴۰۱
  • آرشيو

B L O G F A . C O M

تمامی حقوق برای قسمتی واقعی و پنهان از من محفوظ است .