میخوام روی دوتا از احساساتم اسم بزارم.
فخری: وقتی پدرم از خونه میره بیرون یا نقطه ای از خونه رو انتخاب میکنه که کسی نتونه اتفاقی گوشیش رو ببینه و بعد حسابی تو گوشیش غرق میشه گاهیم برا رد گم کنی پیامهای بی اهمیتی مثل تبلیغات رو بلند میخونه.اینجور مواقع احساس خشم و غم و شک شدیدی پیدا میکنم همراه با شرم و اضطراب شدید.
نارنج: وقتی بطور غیرمنصفانه ای آدمها بهم پشت میکنن و من رو دوست ندارن درحالی که من دوستشون دارم و درحقشون بدیای نکردم. یجور دوست داشته نشدن و طرد شدن همراه هم.اینجورمواقع احساس غم شدیدی میکنم و مدام از خودم میپرسم چی باعث شد دوستت نداشته باشن؟ آروم آروم دوست داشتن خودم کمتر میشه و بیشتر از خودم ایراد میگیرم تا جایی که باور نمیکنم بشه من رو دوست داشت.
این دو احساس فعلا بیشتر از احساسات بی نام دیگم تجربه میشن. هر وقت سراغم اومد، بزارم خودی نشون بدن و برن.