میدونم تموم شده اما باز منتظر پیام چ هستم. دلم واسش تنگ شده. حالم خوبه. با دوستم راه رفتیم و خرید کردیم. باز تنهای تنهام. گوشیم و زندگیم خالی خالی شده. جالبه وقتی تو رابطهام دلم میخواد رها شم و وقتی تو رابطه نیستم دلم میخواد سریع یکی و پیدا کنم. بهتره با ترسهام مواجه شم و در هر صورت شجاعانه و خالص زندگی کنم. عاشق اینم که تاکسی تاریک باشه، هوای خنک و خوشبو داشته باشه و در حالیکه آهنگ و گوش میدم بنویسم. خوشحالم که با ترسهام مقابله میکنم و بیشتر تجربه میکنم.
فردا صبح احتمالا اتفاقات مهمی تو شرکت بیوفته. اخیرا به ی فکر میکنم. نه به عنوام پارتنر به عنوان یه راهنما. دیگه اینکه خودم شغلم و پیدا کردم و بدون پارتی مشغول شدم واسم ارزش و افتخار نداره. باید شغلی پیدا کنم که بتونم خونه و ماشین بخرم. دنبال بهونه میگردم که با ی سر صحبت و باز کنم.