قسمتی واقعی و پنهان از من

  • صفحه اصلی
  • پروفایل
  • آرشیو
  • عناوین مطالب

خواببب

توسط Bluepetus | چهارشنبه بیست و پنجم تیر ۱۴۰۴ | 22:50

از پیش دوستم برمیگردم. انقدر که من حرف زدم اون حرف نزد، حس خوبی ندارم. گیجم. یعنس چ داره از من برای فراموشی و حرص درآوردن استفاده میکنه؟ ادامه زندگیم باید چطوری باشه؟ ازدواج کنم؟ نکنم؟

به چ گفته بودم تا ۵ سال دیگه هم قصد ازدواج ندارم فعلا. چ گفت اگه یه پسر خوب، با ظاهر خوب، شغل و درآمد خوب بخواد باهات ازدواج کنه، نمیخوای؟ گفتم تا سال آینده اگه نخواد فوری ازدواج کنیم، اوکیه. خب اینجا یکم احساس حقارت کردم. این موضوع انگار نشون داد چنین پسر بدرد بخوری تو زندگیم نیس....

امروز به پدرم نگاه می کردم، اصلا نمی‌ارزید که مادرم جوونیشو پاش بده. رابطه بینشون به شدت فرساینده و مستهلک کننده است. گیجم. همه چیز تو سرم چرخ میخوره... صدای باس آهنگ، ترافیک، هوای گرم... و پلک هام که سنگین و خسته ان.

چرا نمیفهمم چی میخوام؟

مشخصات وب
از اینکه حرف دلم رو خوندی متشکرم . نظراتت واسم ارزشمند و زیبا هستن . روزگارت آباد♡
آرشیو وب
  • آبان ۱۴۰۴
  • مهر ۱۴۰۴
  • شهریور ۱۴۰۴
  • مرداد ۱۴۰۴
  • تیر ۱۴۰۴
  • خرداد ۱۴۰۴
  • اردیبهشت ۱۴۰۴
  • فروردین ۱۴۰۴
  • اسفند ۱۴۰۳
  • بهمن ۱۴۰۳
  • دی ۱۴۰۳
  • آذر ۱۴۰۳
  • آبان ۱۴۰۳
  • مهر ۱۴۰۳
  • شهریور ۱۴۰۳
  • مرداد ۱۴۰۳
  • تیر ۱۴۰۳
  • خرداد ۱۴۰۳
  • اردیبهشت ۱۴۰۳
  • فروردین ۱۴۰۳
  • اسفند ۱۴۰۲
  • بهمن ۱۴۰۲
  • دی ۱۴۰۲
  • آذر ۱۴۰۲
  • آبان ۱۴۰۲
  • مهر ۱۴۰۲
  • شهریور ۱۴۰۲
  • مرداد ۱۴۰۲
  • تیر ۱۴۰۲
  • خرداد ۱۴۰۲
  • اردیبهشت ۱۴۰۲
  • فروردین ۱۴۰۲
  • اسفند ۱۴۰۱
  • بهمن ۱۴۰۱
  • دی ۱۴۰۱
  • آذر ۱۴۰۱
  • آرشيو

B L O G F A . C O M

تمامی حقوق برای قسمتی واقعی و پنهان از من محفوظ است .