درمورد تجاوز به پسرهای کم سن و نوجوون نوشتم بعد یکی اومده میگه حجاب !
عروسی های پر فسق و فجور!
چرا میزنید به جاده خاکی اصلا چه ربطی داره ؟
میگه نماز اگه میخوند اونطور نمیشد ! پسر بیچاره چن سال مورد تجاوز و تهدید قرار گرفته و بخاطر سن کمش طعمه خیلی خوبی برا آدمی مثل اون بوده . و خب هردو نماز خون بودن . هم پسر قربانی و هم جنایتکار...
من فقط ترسم از اینه که هیچ فرمولی برا انسانیت بشر نباشه...
هیچ چیزی نباشه که جلوی خوی دیومانند انسان رو بگیره ...
چقدر امروز کلافهام .
پاییزه و من دربست توی خونه ام .
نمیتونم ورزش هم کنم چون بدن درد دارم هر روز (گاهی کم گاهی زیاد) .
دلم میخواد برم سرکار . آقای ی هم ۵ روزه حتی پیاممو سین نکرده . آدم مغرور متکبر ترسوی افادهای ...
نگید این خواست بهت لطف کنه چرا شد آدم بده ها!
از قبل دل خوشی ازش نداشتم . اما نمیدونم چرا دلم میخواد بهش نزدیک شم . اصلا به این که فکر میکنم عصبی میشم .
باری زندگی کسلکننده و حالبهم زن میگذشت... هعی
یه چیزی خوندم درمورد اینکه عشق اون لحظه ایه که بختک روزمرگی روی زندگی میوفته . اون لحظاته که تعیین میکنن عاشقی یا نه!
من فکر میکنم چنین عشقی رو نداشتم و نخواهم داشت . هر چقدر هم از آقای الف بگم و تحسین و دوست داشتن داشته باشم ، وقتی دچار روزمرگی و کلافگیم ، اونو هم با خاک یکسان میکنم .
واقعا انگار دنبال بهانهام.
از طرفی پوست سرم مور مور میشه . فکر میکنم شپش گرفتم.
رسما دارم دور خودمو از هر پرنده و چرنده و ادمیزاد پاک میکنم .