هر کسی ممکنه عصبانی و پرخاشگر بشه. اما پرخاش پدر خانواده اصلا شبیه عصبانیت هیچکدوم از اعضا نیست. اون میتونه تا حد زیادی امنیت و آرامش رو از بین ببره. پدر مهمترین تامین کننده مالی خانواده اس. چه از نظر قانونی چه از نظر اقتصادی قدرتمندترینه. پس رفتارش به راحتی میتونه آرامش بقیه رو تحت تاثیر قرار بده. میتونه امن و مهربون باشه یا سرکش و خطرناک. پدر من هر دوی اینهاس. هیچوقت نفهمیدم کدوم جنبه پررنگ تره. اما شدیدا از وضعیت پرخاشگرش میترسم. چون دو سه بار باهاش درگیر شدم. اشتباه بود که به اون شکل مقابلش بایستم چون سلسله مراتب خانواده هم اگه بشکنه باز آدم آسیب میبینه. تجربه های تلخی واسم شد. باهاش درگیر شده بودم برای دفاع از مادرم. اما آسیب زیادی دیدم. بیشتر از نظر روحی. تا یه مدت انگار پدر نداشتم. و از حمایتش بی نصیب بودم. ته دلم هم خشم و تنفر بود. از اون مرزهایی بود که نباید میشکست. فکر میکردم خیلی شجاع و قوی ام که باهاش درگیر شم اما الآن میفهمم حرمتی که نباید شکسته میشد چقدر با ارزش بود.
بنظر میرسه باید هوش هیجانی رو به کار برد و وقتی کسی رو مود خوبی نیس بهش زمان و فضای کافی داد که آروم بشه. و تلاش برای اینکه وادارش کنیم رفتارش رو سریعا اصلاح کنه، بی معنیه.