از رفتارهای ب بیش از هر وقت دیگه ای گیج شدم. دفعه های قبل زیاد دقت نکردم اما این الگو زیادی پررنگه. فرقی نداره حرف و من شروع کنم یا اون، هر وقت دلش بخواد جواب میده و گاهی حتی بیشتر از یه روز طول میکشه! بطور غیرمستقیم پیشنهاد بیرون رفتن میده و باز غیبش میزنه! این الگو واقعا عجیبه. شاید من یه شکار کم ارزشم واسش... نمیدونم. تو یه بحثمون گفت اگه بخوای شوگر پیدا کنی نیاز به مقدار زیادی ژل و بوتاکس هست! نمیگم چهره ام بی نقصه اما مطمئنم بدون اونها هم جذابم. یبار دیگه هم گفت که من شبیه اوشینم! یجورایی انگار داره میگه جاذبه ج.سی ندارم! این آدم داره کفریم میکنه!!!!! و سوال اینه که چرا نمیذارمش کنار؟ نمیدونم جذابیت این آدم واسم چیه؟ شاید اگه قبلا باهام خوب نبود الان یذره هم واسم جذاب نبود. اینبار که ببینمش سعی میکنم مخش رو بزنم که ثابت کنم اوشین نیستم.
دارم فکرمو جمع میکنم که جمعه ث رو ببینم. باید نقشه بکشم و سعی کنم خوب پیش بره و اگه نقشم نگرفت تموم کنم. اگه یکم دیگه باهم جلو بریم اصلا بعید نیس که مطابق میل اون پیش بره و حتی دلم هم بره واسش! فکر میکردم دلم سنگیه اما انگار سخت نیس عاشق کردنم. با اینکه میدونم فیکه اما دوست دارمش قلبم و گرم میکنه. یه چیزی که باعث میشه ته دلم حس بدی بهش داشته باشم، اینه که خودش خواهر داره و رفتاری که با من داره رو به هیچ عنوان نمیپسنده کسی با خواهرش داشته باشه! این بی وجدانی و بی شرفیه! به غریبه میرسه چطور میتونه کاری کنه که برا نزدیکان خودش نمیخواد؟ مثلا فکر کرده من چی از خواهرش کم دارم؟ مطمئنم حتی بهتر هم هستم. ازش عصبانیم بابت این طرز فکرهای سطحی و احمقانش.
ت هم بالاخره یه نیم قدم اومد به سمتم و استوریمو ریپلای کرد.
تا یکشنبه دو نفر باقیمونده از ۵ گزینه آشناییم کنار میرن و همه چیز برمسگرده به حالت اول.
بعید میدونم جمعه بتونم موفق بشم اما حداقل تلاشم و میکنم. اگه موفق شدم، با این که ردفلگ زیاد داشت، حذفش نمیکنم و با خود واقعی ترم باهاش رفتار میکنم.