شدت کلافگیم کم نشده. شاید اگه پف و چروک شدن اطراف چشممو میتونستم بپذیرم یکم گریه میکردم و قلبم کمی آروم میشد. هر چند تلاش کردم گریه کنم اما نشد. در عوض خنده هیستریک و فریاد و جیغ واسم راحتتر بود.
تو وضعیت بدیم. تنهایی گلومو فشار میده. از ظاهر و باطن خودم شدیدا ناامید و ناراضیم و امیدم و به اتفاقات خوب از دست دادم.
غریقیام که درخواست های کمکش به گوش نمیرسه و دست و پا زدن هاش برای نجات خودش بی فایده اس. میدونید چی میتونه حالمو بدتر کنه؟ اینکه من از طرف پ کنسل بشم! یعنی نخواستن باید از طرف من باشه. و اگه اون ردم کنه غرورم له میشه.
خواهرش گفت نچرال. نمیخوام نچرال بودنم به چشم بیاد. دلم میخواست ازم بپرسن دماغتو پیش کی عمل کردی و من بگم نکردم. دلم میخواست کمتر خجالتی بودم. دلم میخواست شانسی برا اینکه معشوق باشم داشته باشم. از اینکه انقدر راحت میشه من رو ندید یا کمرنگ دید متنفرم. کاملا گیج شدم. زشتم؟ خوشکلم؟ چه وضعیتی ام.
درضمن دیت رفتن اصلا آسون نبود. تشخیص راست از دروغ و پیدا کردن تناقض ها ازم انرژی زیادی برد. همزمان دلبرباشی ولی مواظب فاصله باشی که زیادی کم نشه... و تازه کلی آدم هم ببینی. نمیخوام. میخوام تا مدت طولانی با همه قهر کنم.
جالبه که ب پیامهامو دیر سین میزنه و یهو استوری میزنه قبل از جواب دادن به من. من که این کارو کردم باز پیام گذاشت. بابا تو دیگه حداقل ول کن من و. دست از بازی دادن من برنمیداره.
حوصله هیچکس و تا اطلاع ثانوی ندارم و احتمالا آخرین باره که به شخصی که تو خیابون بهم شماره داده شانس میدم.
زندگی عشقیم فعلا تعطیله. وارد گروه ها میشم از اون جا با آدمها معاشرت میکنم. دیت میت هم نمیخوام دیگه☹️😠