قسمتی واقعی و پنهان از من

  • صفحه اصلی
  • پروفایل
  • آرشیو
  • عناوین مطالب

اگه عقل نیومده بود تو سرم...

توسط Bluepetus | دوشنبه یکم بهمن ۱۴۰۳ | 8:8

همه چیز عادی بود. ساک باشگاهم دستم و آروم قدم برمیداشتم. تازه ورزشم تموم شده بود. حالم بد بود اما خیلی وقتا اینطورم. خودم رو میکشم اینور اونور. اون لحظه به ذهنم رسید که چقدر روزهایی که گذشت واسم سخت بود. چقدر درگیری با مسائل خونه، اجتماع و در آخر جدایی از الف واسم سخت بوده. چقدر تنهایی همه چیز و رد کردم. انگار اولین بار بود دردش رو تونستم اعتراف کنم. یه مدت از هر کار سختی فرار کردم. به تعویق انداختم و الآن داره خیلی واسم سخت میشه. درسته چرخه معیوبی هست اما شروعش دست من نبود. و من توان قطعش و نداشتم. یه آدم کاملا بی انگیزه و گیج که روی هرچی سرمایه گذاری کرد از دستش رفت و هرچی رها کرده بود، موند. چه وضعیت افتضاحی داشتم. حسابی وحشت زده‌ام. آخه چطور قبول کرده بودم که اینهمه با الف سازگار باشم؟ خیلی میترسم. این میزان از خطا من و از همه چیز میترسونه. چقدر کور و چقدر مهربون بودم. میگفت اذیتش میکنم اما وای الآن میفهمم چقدر احمق بودم. من رام رام بودم واسش. کوچکترین اعتراضی و تاب نمی آورد حتی وقتی رویاهایی که بهم فروخته بود قلابی از آب دراومده بود. این حجم از خودستایی برا کسی که از ترحم باهاش وارد رابطه شدم، غیرقابل باوره. فکر نکنید از طرف سر هستید و قدرتون دونسته میشه. اشتباهاتم میتونست من و بد به باد بده. میترسم

مشخصات وب
از اینکه حرف دلم رو خوندی متشکرم . نظراتت واسم ارزشمند و زیبا هستن . روزگارت آباد♡
آرشیو وب
  • آبان ۱۴۰۴
  • مهر ۱۴۰۴
  • شهریور ۱۴۰۴
  • مرداد ۱۴۰۴
  • تیر ۱۴۰۴
  • خرداد ۱۴۰۴
  • اردیبهشت ۱۴۰۴
  • فروردین ۱۴۰۴
  • اسفند ۱۴۰۳
  • بهمن ۱۴۰۳
  • دی ۱۴۰۳
  • آذر ۱۴۰۳
  • آبان ۱۴۰۳
  • مهر ۱۴۰۳
  • شهریور ۱۴۰۳
  • مرداد ۱۴۰۳
  • تیر ۱۴۰۳
  • خرداد ۱۴۰۳
  • اردیبهشت ۱۴۰۳
  • فروردین ۱۴۰۳
  • اسفند ۱۴۰۲
  • بهمن ۱۴۰۲
  • دی ۱۴۰۲
  • آذر ۱۴۰۲
  • آبان ۱۴۰۲
  • مهر ۱۴۰۲
  • شهریور ۱۴۰۲
  • مرداد ۱۴۰۲
  • تیر ۱۴۰۲
  • خرداد ۱۴۰۲
  • اردیبهشت ۱۴۰۲
  • فروردین ۱۴۰۲
  • اسفند ۱۴۰۱
  • بهمن ۱۴۰۱
  • دی ۱۴۰۱
  • آذر ۱۴۰۱
  • آرشيو

B L O G F A . C O M

تمامی حقوق برای قسمتی واقعی و پنهان از من محفوظ است .