توسط Bluepetus
| دوشنبه هفدهم دی ۱۴۰۳ | 16:29
ب شوق و ذوقی نسبت بهم نداره و درموردم کنجکاو نیست. طبیعیه که مکالمه امون پر از فاصله بشه و اصلا هم جذاب پیش نره. جالبه که منم دیگه ذوق ندارم واسش. صحبت باهاش داره خسته کننده پیش میره. و هر بار که وقفه طولانی بین صحبت میندازه از چشمم میوفته.
شاید خرافه باشه اما فال حافظ هم جالب بود. حرف حسابش این بود که چرا چیزی که ارزشی نداره و به بهای گزاف میخوای؟ واقعا چرا؟ بیخیال. من الآن یه آدم فوق سینگل و تنهام. دست و پا زدن که نداره. یه سال شد که سینگل موندم اونوقت یه خاکی به سر میکنم. فعلا فقط چن ماه از جدا شدن از الف گذشته و تازه دارم به ابعاد بد وجودش تو زندگیم پی میبرم. صبر داشته باش خودم. کیف کن فعلا. این تنهاییم زیباس. استقلال و آزادی و رهایی بیشتری حس میکنم.