تنها جمله ای که درمورد مثبت فکر کردن دوست دارم اینه:
"بیا مثبت فکر کنیم شاید مرده!"
اینو یادم میاد و خندم میگیره. ب غیب شده و امیدوارم معنیش این نباشه که از من بدش میاد.
امروز هر لحظه تا مرز انفجار رفتم. رییسم، با ۷۰ سال سن همونطوری نخ داد که الف تو ۱۹ سالگی! واقعا نمیدونستم چه غلطی کنم. معذب، خجل، شوک و مضطرب بودم. خنده رو لبم بود و تهدید میکردم که کلمو میکوبم یه جا! شرایط مضحکه. انقدر مضحک که بخش کمدی زندگیم و قوت میده. تصور کنید چقدر دنبال پسر آقا و مناسب خودم هستم، اونوقت کی بهم نخ میده؟ پیرمرد توی پارک و رییس ۷۰ سالم. و فقط یه پسر جوون این مدت نخ داد اون هم باز کمدی شد. چون هم اسم ب بود. ازم خواست با ماشین برم دنبالش! نمیدونم زندگی همیشه همینقدر کمدی بوده یا اخیرا نگاهم تغییر کرده. بهرحال امروز شانس با من یار بود که به مو رسید و پاره نشد. چون دوست داشتم یه مشت محکم حواله صورت گوشتالود رییسم کنم.