امروز بالاخره میپذیرم که ب کراش مناسبی واسه من نیست. من آدم صادق، مهربون و شفافی هستم. بازی های ب زیادیه برا من. پس بیخیالش میشم. نکه کامل حذفش کنم اما از اولویت و توجهم خارجش میکنم. اینکه احساساتم رو راحت تر از قبل بروز میدم واسم هیجان انگیزه. درست مثل یه کودک خیلی کوچولوام که چیزی از دنیا نمیفهمه. کسی که تمام درست و غلط هاش دود شده رفته هوا. آرزو هم که خیلی وقته نداشتم. امید گاهی شعله میکشه گاهی خاموش میشه.
باورم نمیشه بخاطر الف چه زندگی ای برا خودم ساخته بودم. عملا مرده بودم. چشم رو هر زیبایی بسته بودم و فقط انتظار میکشیدم برا وعده هایی که بهم داده شده بود. حیرت انگیزه که وعده ها آنچنان هم باب میلم نبود و داشتم خودم و واسشون آماده میکردم. هرچی بگم از طنز ماجرا کم نمیشه.