توسط Bluepetus
| یکشنبه بیستم فروردین ۱۴۰۲ | 19:42
توی ماشین یه لنگه کفش جا مونده
یه لنگه کفش سیاه
و احتمالا دخترونه!
فکر اینکه چطور این لنگه کفش جا مونده، مغزم رو نابود کرد.
هزار فکر اومد تو سرم. یکی از یکی بدتر
پدرم اصلا واسم قابل اعتماد نیس. حتی اگه بارها خلافش ثابت شه...
شایدم حق دارم. ظاهرش با اعمالش خیلی فرق داره.
این کفش واسه کیه؟
چطور جا گذاشته؟
اصلا کسی بدون کفش چطور میتونه پیاده شه؟
شاید توی پلاستیک بوده افتاده
اما احتمالات خوب کمتر از احتمالات بد هستن
اعصابم واقعا بهم ریخته
فقر از یه طرف مسائل اجتماعی یه طرف و ناامیدی به اینده هم یه طرف
قلبم عمیقا ناراحته
مخصوصا برای خودم.