قسمتی واقعی و پنهان از من

  • صفحه اصلی
  • پروفایل
  • آرشیو
  • عناوین مطالب

قربان

توسط Bluepetus | چهارشنبه بیستم تیر ۱۴۰۳ | 8:29

دارم دیرتر از همیشه میرم سرکار.

راننده تقریبا من و به مرز جنون میرسونه. یه مسیر ساده تر هست که از رانندگی تو اون مسیر میترسه و بهونه میگیره که دست اندازش زیاده تا الان ۸ تا دست انداز رد شده و اون مسیر فقط ۳تا دست انداز داشت.

ازش خیلی عصبانیم چون معطلم کرده و آدم شلخته ای هست.

امروز عصبی ترینم. بخشندگیم کمتر از معمول خودم هست. و از طرفی خوشحالم که به خودم قدری بیشتر توجه دارم که از خودم و نیازهام به راحتی رد نشم برا کس دیگه.

از مادرم هم بدم میاد. مجبورم میکنه باهاش مثل پرنسس ها رفتار کنم و خودش با من اصلا اینطور رفتار نمیکنه. گاهی نیازهامو نادیده یا حتی به سخره میگیره.

گاهی من رو اسباب خنده جمع میکنه و من چقدر باید بدبخت و تنها باشم که مادرم اینطور تنهاترم کنه؟

راستش پدری و مادری رو والدینم از الف یاد میگیرن. اونقدر که الف نگران و مراقبم هست پدر و مادرم اصلا!

و من از والدینم متنفرم که بیشتر از اینکه به من ببخشن از من خواستن.

اونقدر که مادرم از من محبت و توجه و مراقبت گرفت به من چنین چیزهایی نداد!

حالا من آماده ام خودم رو مثل گوسفند قربانی هرجایی واسه هرکسی زمین بزنم و سر ببرم!

مشخصات وب
از اینکه حرف دلم رو خوندی متشکرم . نظراتت واسم ارزشمند و زیبا هستن . روزگارت آباد♡
آرشیو وب
  • آبان ۱۴۰۴
  • مهر ۱۴۰۴
  • شهریور ۱۴۰۴
  • مرداد ۱۴۰۴
  • تیر ۱۴۰۴
  • خرداد ۱۴۰۴
  • اردیبهشت ۱۴۰۴
  • فروردین ۱۴۰۴
  • اسفند ۱۴۰۳
  • بهمن ۱۴۰۳
  • دی ۱۴۰۳
  • آذر ۱۴۰۳
  • آبان ۱۴۰۳
  • مهر ۱۴۰۳
  • شهریور ۱۴۰۳
  • مرداد ۱۴۰۳
  • تیر ۱۴۰۳
  • خرداد ۱۴۰۳
  • اردیبهشت ۱۴۰۳
  • فروردین ۱۴۰۳
  • اسفند ۱۴۰۲
  • بهمن ۱۴۰۲
  • دی ۱۴۰۲
  • آذر ۱۴۰۲
  • آبان ۱۴۰۲
  • مهر ۱۴۰۲
  • شهریور ۱۴۰۲
  • مرداد ۱۴۰۲
  • تیر ۱۴۰۲
  • خرداد ۱۴۰۲
  • اردیبهشت ۱۴۰۲
  • فروردین ۱۴۰۲
  • اسفند ۱۴۰۱
  • بهمن ۱۴۰۱
  • دی ۱۴۰۱
  • آذر ۱۴۰۱
  • آرشيو

B L O G F A . C O M

تمامی حقوق برای قسمتی واقعی و پنهان از من محفوظ است .