قسمتی واقعی و پنهان از من

  • صفحه اصلی
  • پروفایل
  • آرشیو
  • عناوین مطالب

فکر مواج

توسط Bluepetus | شنبه هفدهم تیر ۱۴۰۲ | 18:54

احساس گناه دستاشو پیچیده دور تنم و نمیذاره هیچ کاری کنم. اغلب حسم احساس گناه هست و عذاب وجدان

خسته ام نمیتونم کار کنم احساس گناه پیدا میکنم و خسته تر میشم...

و به موازاتش از مادرم و الف هم عصبانی هستم که احساس گناه رو درمن تقویت کردن. مادرپ الان اینطور نیست.

و ته فکرم...

اگه راست بگه چی؟

اکه بعد سی سالگی نتونم خوشحال باشم چی؟

الف بمونه یا نمونه تو زندگیم؟

اگه الف کار نکنه و بار همه چیز و روی دوش من بذاره چی؟

میدونم ازش بعید نیس.

عقلم داره اخطار میده.

اما نقطه امن زندگیمه هرچند اذیت کنه...

یعنی وقتی هست یکم خیالم راحتتره

مشخصات وب
از اینکه حرف دلم رو خوندی متشکرم . نظراتت واسم ارزشمند و زیبا هستن . روزگارت آباد♡
آرشیو وب
  • آبان ۱۴۰۴
  • مهر ۱۴۰۴
  • شهریور ۱۴۰۴
  • مرداد ۱۴۰۴
  • تیر ۱۴۰۴
  • خرداد ۱۴۰۴
  • اردیبهشت ۱۴۰۴
  • فروردین ۱۴۰۴
  • اسفند ۱۴۰۳
  • بهمن ۱۴۰۳
  • دی ۱۴۰۳
  • آذر ۱۴۰۳
  • آبان ۱۴۰۳
  • مهر ۱۴۰۳
  • شهریور ۱۴۰۳
  • مرداد ۱۴۰۳
  • تیر ۱۴۰۳
  • خرداد ۱۴۰۳
  • اردیبهشت ۱۴۰۳
  • فروردین ۱۴۰۳
  • اسفند ۱۴۰۲
  • بهمن ۱۴۰۲
  • دی ۱۴۰۲
  • آذر ۱۴۰۲
  • آبان ۱۴۰۲
  • مهر ۱۴۰۲
  • شهریور ۱۴۰۲
  • مرداد ۱۴۰۲
  • تیر ۱۴۰۲
  • خرداد ۱۴۰۲
  • اردیبهشت ۱۴۰۲
  • فروردین ۱۴۰۲
  • اسفند ۱۴۰۱
  • بهمن ۱۴۰۱
  • دی ۱۴۰۱
  • آذر ۱۴۰۱
  • آرشيو

B L O G F A . C O M

تمامی حقوق برای قسمتی واقعی و پنهان از من محفوظ است .