توسط Bluepetus
| یکشنبه ششم آذر ۱۴۰۱ | 16:45
دو روز گذشت تو این دو روز تن خستم و کشیدم رو زمین و جلو رفتم.
امروز دیدم هارت و پورت بقیه چقدر بیاعتباره. اون همه غوغا به پا کردن اونهمه خوندن،پرسیدن... همش الکی بود. انگار ارعاب روش خیلیاس و فقط مختص ابعاد بزرگ نیس. همکلاسیها هم گاهی با این روشها رقیبهای چون منی رو از صحنه بیرون میکنن که گول دست و پا زدنهاشون رو خورده.
خلاصه بگم. با اینکه وقت خیلی کمی واسه درسهام میتونم بذارم اما عقب نیوفتادم و میشه گفت دوشادوش اونها دارم جلو میرم. بیصدا، بی هیاهو، و شاید حتی نامرئی.
زمستون رو تاب بیاریم، بهارو هم میبینیم.
دیگه اینکه بازهم تنهام اما این تنهایی اذیتم نمیکنه.
این روزها گاهی متوجه میشم بطور نه چندان خودآگاه دارم خودم رو برای شرایط سخت آماده میکنم.