وقتی آدم یه پولی رو پسانداز میکنه، سخت میشه خرج کردنش. و بعد اگه از دستش بدی، تازه فکر میکنی چه کارها میتونستی باهاش انجام بدی!
اخیرا دارم شک میکنم به علاقم به رشتم. درسته شوق زیادی از خودم نشون میدادم اما دیگه مطمئن نیستم. یادم میاد گاهی به شک میافتادم اما فورا از سرم میپروندم. الآن شجاعت بیشتری برای صادق بودن با خودم دارم. این هم خوبه هم بد. دنیا به اندازه گمراهی من وسیع شده و من به همون اندازه سرگردونم. ترس اینکه نکنه هیچوقت علاقهام رو پیدا نکنم باعث میشه تعصبم رو کنار بذارم. میل زیادی برا تجربه شغلهای مختلف دارم. حتی حاضرم سالها شغلی رو انجام بدم و بعدش از صفر توی شغل دیگهای شروع کنم.
دارم رفتارم رو با خودم تغییر میدم پس کمکم روابطم هم ممکنه تغییر کنن. و من تغییر بیشتری میخوام. میخوام خودم رو بیشتر و راحتتر ببخشم. برای خودم ارزش بیشتری قائل باشم. با خودم بیشتر از اینها نزدیک شم.
نیاز دارم با خودم آشناتر شم. و چقدر این موضوع من رو به وجد میاره.
سلام خودم. به زندگیم خوش اومدی!
هنوز زوده واسه این جمله. کمی بیشتر باید آشنا شم با خودم.