توسط Bluepetus
| پنجشنبه بیست و نهم مهر ۱۴۰۰ | 23:22
خب دیشب انقدر خسته بودم که مردد بودم پیاده شم یانه، یه آقای عجیب و غریب میخواست همون ایستگاه پیاده شه و خب من یکم ترسیدم. کیفم هم سنگین بود، مستقیم رفتم خونه.
ورق اونم با شرط!همون قمار...
میترسم سرم شرط بسته بوده باشه و یا بعدا...
چقدر ترسناکه این شرطبندیا!
آدم چارچوب داریه اما انگار پیش دوستاش زیادی پیرو میشه.