قسمتی واقعی و پنهان از من

  • صفحه اصلی
  • پروفایل
  • آرشیو
  • عناوین مطالب

حرص خوردن

توسط Bluepetus | جمعه سی و یکم تیر ۱۴۰۱ | 19:22

پدرم یه دوست نسبتا جدید داره. که بهش چنان احترامی میذاره انگار که واقعا ادم باشخصیتیه. اما خب بنا به کارهای غیراخلاقی و دعوت کردن بقیه ادم ناجور و خطرناکیه. انقدر از پدرم حرص میخورم چنین مواقع که حتی نمیخوام صدای مضخرفشو بشنوم. این مرد عقل نداره واقعا؟ اینهمه این آدم درب و داغون رو میپرسته! پدرم چرا انقدر عجیبه. وای خدایا. چطور ینفر میتونه این شکلی آسیب‌ برسونه به آدم. یه دقیقه آروم بگییییرررررر.

چن روز پیش هم داشت از لاس زدنش با دندونپزشک صحبت میکرد. چرا؟ چرا آروم نمیگیری؟ پات لب گوره کم کم. یذره آروم شو خب. هنوز شبیه پسر دبیرستانیاس.

آه خدایا خیلی حرص میخورم ازش.

میدونید اصلا ربطی به بیکاری هم نداشت. سرم شلوغه واقعا ولی نفسم بند اومده از حرفها و افکار و کارهاش.

البته ناگفته نماند ویژگی های خوب هم داره. اما کاش بدی‌هاش خفیفتر میشدن. اصلا شاید همینجوری مناسبه. اخ گیج‌کننده‌اس

۲۳: پدرم واقعا ریگی به کفشش هست. گوشیش شبیه گاوصندوق شده باز. در کل این موضوع آزارم میده

مشخصات وب
از اینکه حرف دلم رو خوندی متشکرم . نظراتت واسم ارزشمند و زیبا هستن . روزگارت آباد♡
آرشیو وب
  • آذر ۱۴۰۴
  • آبان ۱۴۰۴
  • مهر ۱۴۰۴
  • شهریور ۱۴۰۴
  • مرداد ۱۴۰۴
  • تیر ۱۴۰۴
  • خرداد ۱۴۰۴
  • اردیبهشت ۱۴۰۴
  • فروردین ۱۴۰۴
  • اسفند ۱۴۰۳
  • بهمن ۱۴۰۳
  • دی ۱۴۰۳
  • آذر ۱۴۰۳
  • آبان ۱۴۰۳
  • مهر ۱۴۰۳
  • شهریور ۱۴۰۳
  • مرداد ۱۴۰۳
  • تیر ۱۴۰۳
  • خرداد ۱۴۰۳
  • اردیبهشت ۱۴۰۳
  • فروردین ۱۴۰۳
  • اسفند ۱۴۰۲
  • بهمن ۱۴۰۲
  • دی ۱۴۰۲
  • آذر ۱۴۰۲
  • آبان ۱۴۰۲
  • مهر ۱۴۰۲
  • شهریور ۱۴۰۲
  • مرداد ۱۴۰۲
  • تیر ۱۴۰۲
  • خرداد ۱۴۰۲
  • اردیبهشت ۱۴۰۲
  • فروردین ۱۴۰۲
  • اسفند ۱۴۰۱
  • بهمن ۱۴۰۱
  • دی ۱۴۰۱
  • آرشيو

B L O G F A . C O M

تمامی حقوق برای قسمتی واقعی و پنهان از من محفوظ است .