توسط Bluepetus
| سه شنبه ششم اردیبهشت ۱۴۰۱ | 15:11
الآن باز نسبت به آقای ی بیتفاوتم. ولی از رابطم با آقای الف هم خسته شدم.
دلم میخواد یه مدت هیچکس تو زندگیم نباشه. اولین مردی که میخوام نباسه پدرمه. وقتی کنارشم از تمام همجنسهام بدم میاد. روحم خستس. اگه از رفتارهای آقای الف خوشم نیاد چی؟ اگه خشونت فیزیکی داشته باشه چی؟ اگه از نظر مذهبی نتونستیم باهم کنار بیایم چی؟ اگه رفتارش با خانواده و آشناهاش رو مخم رفت چی؟
نه ذهن من طاقت این چیزا رو نداره. بعد از یه عمز زجر کشیدن از کارهای پدرم چطور میتونم تحمل کنم شوهرم بخشی از اون کارها رو انجام بده؟
یکم علاقم به آقای الف هم عجیبه. گاهی ۷۰،۸۰ درصد. گاهی ۳۰،۴۰.
ماه دیگه بهش فکر میکنم. درستش میکنم.