بیشتر وقتای آزادم کنار چ میگذره. دارم سعی میکنم دوستای جدید هم پیدا کنم. ینفر از محل کارم، ینفر هم از کارگاه هایی که رفتم... در عوض دوتا از دوستامو گذاشتم کنار. یعنی بزور نگهشون داشته بودم انگار چون تمایلشون به بودن کنار من کم بود. بهرحال در حال حاضر احساس تنهایی نمیکنم. امروز چ گفت باهم نریم بیرون اما من و از سرکار برمیگردونه خونه که گرما اذیتم نکنه. دوست ندارم تمایل من بهش بیشتر از تمایل اون به من باشه. دیروز یه سری عکس توی گوشیش میدیدم. عکس دوست دختر سابقش و قبلا یدده بودم اما اینبار بنظرم خوشکلتر اومد. چ درموردش میگفت که بهش گفته نمیخواد ازدواج کنه اما اون فکر دیگه ای میکرد. گفت باهم زندگی میکردن و دختره خودشو خانم خونه میدیده. حالا هر وقت میرم خونش سعی میکنم ابدا دست به چیزی نزنم. یجور رفتار میکنم که حالت مهمون داشته باشه نه صاحب خونه. در کل بنظرم اگه چیزی و فدای چ نکنم، احتمال پشیمون شدنم کمه.
اوایل که با هم آشنا شده بودیم، با دوستاش من و بیرون میبرد. بعد به هر کدوم از دوستاش پیشنهاد داد که باهم بریم بیرون قبول نکردن. حس میکنم آدم نچسبی بودم☹️ یعنی نگرانم.
بهرحال دوست دختر سه تا از دوستاش زیادی از من بزرگتر بودن. اون یکی دیگه هم حالا خیلی مهم نیس اگه ازم خوشش نیومده باشه. پس بهتره سخت نگیرم به خودم و از زندگی همچنان فیض ببرم.
فکر میکنم کم کم یه عادت هایی رو با چ باید درست کنیم. خیلی رابطمونو دوس دارم.